عصرانه کتاب
همه ما مهمانی رفت را دوست داریم مخصوصاً اگر میزبان یاری قدیمی و صمیمی باشد. حالا تصور کن این دوست قدیمی تو را به یک عصرانه دعوت کند. چقدر حظ میکنیم از این مهمانی، گپ و گفتی خودمانی و گفتن حرفهایی که مدتهاست بر دلمان سنگینی کرده به رفیقی که حرفت را بی هیچ بهانه و غرولندی گوش میکند. سنگ صبورت میشود و راهنماییت میکند بی هیچ چشمداشتی.
حریفی که از وی نیازرد کس بسی آزمودم، کتاب است و بس
به عصرانه کتاب دعوت شدی در گذرگاه فرهنگی متروی تهران به صرف خواندن چند سطر از ناگفتههای یار مهربان.